آصف بن برخیا
آصف بن برخیا \āse(a)f-e-bn-e barxiyā\، (در عبری: آساف بن برخیا)، وزیر یا کاتب یا ندیم حضرت سلیمان (ع). تقریباً در همۀ روایات و داستانهایی که ضمن آنها از این شخصیت یادی به میان آمده، به آیۀ 40 از سورۀ 27 (نمل) اشاره شده است: سلیمان (ع) از یاران خویش خواست که پیشاز واردشدن ملکۀ سبا تخت او را در پیشگاه وی حاضر آورند و یکی از ملازمان او گفت که در یک چشم بر هم زدن، این مهم را انجام خواهد داد. مفسران قرآن دربارۀ کسی که چنین پیشنهادی داده است، بر یک قول نیستند، اما ابنعباس وی را آصف بن برخیا دانسته، که بر اسم اعظم آگاهی داشته است (طبری، 19 / 103؛ فخرالدین، 4 / 197؛ ابوالفتوح، 4 / 163). بیشترِ مفسران دیگر هم این مرد را آصف بن برخیا، وزیر و مؤتمن و دوست سلیمان (ع) و به قولی وزیر، کاتب و معلم روزگار کودکی او، دانستهاند که چون حق را به اسم اعظم میخواند، دعایش اجابت میشد (شریف، 3 / 424).
در برخی مآخذ، آصف نام یکی از مغنیان داوود (ع) است. در کتاب مزامیر، مزمور پنجاهم به نام آساف است، اما روشن نیست که آیا این همان آصف برخیا ست. بعضی محققان عقیده دارند که داستان ملکۀ سبا، که قبلاً به آن اشاره شد، بسیار نزدیک است به آنچه در تَرگوم ثانی (در احوال اِستِر) دربارۀ سلیمان (ع) و بلقیس آمده است (نک : جودائیکا، XIII / 1424). بهزعم آنان، مفسران مسلمان هنگام نسبتدادن حکمت و درایت و قدرت به سلیمان (ع) و وزیرش، آصف، عموماً از روایات نیمهدینی یهودی (اگَده)، و افسانههایی که گاه ریشۀ ایرانی دارند، متأثر بودهاند (همان، XV / 108)؛ اگرچه مفسران مسلمان خود در این موضوع به آیات قرآنی استناد میکنند. از جملۀ این افسانهها داستانی است بدین شرح که دیوی به نام صَخر خاتم سلیمانی را ربود و در هیئت سلیمان بر تخت پادشاهی نشست و پایۀ کار خود را بر ستم و تبهکاری نهاد. آصف که رفتار پیامبر خدا را غیرعادی دید، در کار او شک کرد و سرانجام با کوشش بسیار خاتم را از چنگ او درآورد و به سلیمان بازگرداند.
چون در روایات و تفسیرها، همهجا آصف وزیری خردمند، سیاستمدار و مدبر معرفی شده، نام وی در ادب فارسی نیز چنین معنایی به خود گرفته است (برای نمونه، نک : نظامالملک، 217). برخی شاعران نیز ممدوحان خود را در حکمت و درایت به آصف مانند کردهاند و آنان را در قالب ترکیباتی مانند «آصف جماقتدار»، «آصف جمشیدرتبت» و جز آن ستودهاند. چنین مینماید که حافظ شیرازی بیشاز دیگران از نام آصف بهره گرفته است. وی افزون بر یکی دو مضمون لطیف که بر پایۀ داستان آصف و سلیمان پرداخته، این نام یا ترکیباتی چون «آصف ثانی»، «آصف عهد»، «آصف مُلک سلیمان» و «آصف دوران» را بهصورت عناوین و القابی احترامآمیز در وصف وزیران همعصر خود به کار برده است (نک : حافظ، غزلهای 25، 28، 171، 219، 272، 286، 359، 362، 363).
مآخذ
ابوالفتوح رازی، روض الجنان، قم، 1404 ق؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، زوار؛ شریف لاهیجی، محمد، تفسیر، بهکوشش جلالالدین حسینی ارموی، تهران، 1340 ش؛ طبری، تفسیر؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ قرآن کریم؛ نظامالملک، حسن، سیاستنامه، بهکوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1320 ش؛ نیز:
Judaica.